دلنوشته‌ای زیبا از حرم خورشید توس+ تصاویر

به گزارش رومکا، با دلی بی‌قرار و قلبی آکنده از شوق وارد شهری می‌شوی که آن را شهر شمس الشموس، شهر امام مهربانی‌ها می‌نامند کبوتر دل بهانه کنان به سوی حرمش پر می‌کشد اشک‌هایت اذن دخول به حرم را زمزمه می‌کند. اینجا چه آرامش نابی دارد جای جای آن نشان از مهربانی‌های خورشید هشتم را دارد.

در حرم صدای اذان گوشت را نوازش می‌کند. تو را به سوی معبود خود برای راز و نیاز دعوت می‌کند: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله» و این اشک‌های شوق است که به سوی معبود بر روی گونه‌هایت جاری می‌شود. وقتی وارد صحن می‌شوی، اولین چیزی که چشمت را عاشق می‌کند گنبد طلا است

چنان شوقی از دریای زلال همیشه عاشقت سرازیر می‌شود بی آنکه خود اراده کنی که سر به سجده می‌گذاری و لب‌هایت شروع به زمزمه می‌کند: «السلام علیک یا غریب الغربا یا امام رضا(ع)» و می‌گویی خوش به حالت خراسان که تا ابد پذیرای کبوتران عاشقی هستی که عاشقانه قدم به خاکت نهادند. خوش به حالت طوس که خورشیدی را در سینه‌ات جای داده‌ای که فلک و فرشتگان خدا خادمین و محرمین حرمش هستند.

در ادامه این اشک‌های شوق است که با امام رئوف شروع به درد و دل می‌کند. می‌گویی یا امام رضا خاکت پاک‌ترین خاک‌ها، عطرت خوشبوترین عطرها و حرمت باصفاترین حرم هاست. مولای من هرچه از مهربانی‌هایت بگویم بازهم کم سخن گفته‌ام.

آقا جان، مولای من چه زیبا به دردل هایمان گوش فرا می‌دهی و چه زیبا اجابت می‌کنی. دلم به مهمانی تو خوش است اما نمی‌دانستم که خیلی زود مرا اجابت خواهی کرد و مرا به مهمانیت دعوت می‌کنی.

با دلی آکنده از غم قلبت سنگین است امشب را باید تا صبح بیدار ماند و یوسف فاطمه را صدا زد و اشک ریخت و برای فرج آقا امام زمان(عج الله) دعا کرد. شاید خدا به بزرگی و کرم ثامن الحجج(ع) و حُرمت دل‌های شکسته فرجی کرد.

 

آقا راهی حرم امام رضا(ع)

همه دستهایشان روبه آسمان، با چشمانی پر از اشک و با دلی بی‌قرار رو به ضریح و ذکرشان “اللهم عجل لولیک الفرج “. آسمان چشمانشان بارانی و دلهای‌شان طوفانی است. ولی مهدی زهرا(س) در همین نزدیکی‌هاست. میان همین آدم‌ها، زیرا بوی گل نرگس می‌آید.

وقتی برای آخرین بار به حرم می‌روی و زیارت وداع می‌خوانی بغض سنگینی گلویت را بسته و اشک‌هایت اذن دخول را زمزمه می‌کند. اشک‌هایت هم نمی‌توانند بغضی پر از اندوه گلو را باز نماید و لب‌هایت نیز یاری نمی‌کند گویی پاهایت یارای رفتن نیست آنگاه با اندوه و حسرت زمزمه می‌کنی خوش به حالت مشهد که زیر سایه خورشید هشتم تا ابد پذیرای کبوتران عاشقی هستی که عاشقانه قدم به خاکت می‌گذارند و تنها دعایت می‌شود طلب بازگشت و توفیق به زیارت و پوشیدن لباس خادمی امام رئوف شمس الشموش حضرت رضا(ع). اشک شوق آمیخته با غم از اینکه در جوانی توفیق چنین سفر بزرگی نصیبت شده که مبادا آخرین سفرت باشد که به آنجا مشرف می‌شوی.

گزارش از فاطمه رحیمی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا